- تاریخ ایجاد در شنبه, 31 خرداد 1393 18:00
- نوشته شده توسط مریم صادقی
نگرش سنتی حاکم بر روابط اجتماعی، اقتصادی، سياسی بر پايه تفکر برد – باخت بنا شده است. در اين نگرش، تصور چنين است: برای آنکه من يا ما برنده باشيم، لازم است فرد يا افراد ديگری بازنده شوند.امروزه گرايش فکری بشری، به سمت تفکر: برد – برد تمايل دارد.
در ابتدا این سوال را از خود بپرسید که با هم برنده بودن در یک رابطه برای شما چه معنایی دارد؟ افرادی که طبق الگوی رفتاری برنده– برنده بازی می کنند می دانند که براي برنده بودن يک طرف، لزومی ندارد که طرف ديگر بازنده باشد بلکه این باور را دارند که اگرچه راه حل "برد– باخت" ساده ترين راه حل است ولی بهترين نيست.
در این نوع نگرش دیگر جایی برای رقابت و مقایسه وجود ندارد و به جای آن همیاری، همراهی و وحدت شکل می گیرد. در این الگو افراد به گونه ای رفتار می کنند که جویای منافع متقابل هستند، بنابراین در جایگاه های مختلف مفاهیم "سالاری" به "همیاری" تبدیل می شود. دیگر افراد در صدد سلطه بر دیگری نخواهند بود، بلکه با همیاری به توسعه همه جانبه می پردازند. در اجتماع به جای برخوردهای حذفی، جو همکــاری و همیاری حاکم می شود. در روابط اقتصادی، رقابت جای خود را به توسعه می دهد.
طبق نظر آقای جان سی. مکسول نویسنده کتاب "برنده با تو"، یکی از اصولی که برای رسیدن به نگرش "برنده– برنده" لازم است بدانید اصل "لنز" است. قبل از توضیح این اصل به این فکر کنید که دوست دارید دیگران چه ویژگی هایی را در رابطه با شما رعایت کنند. بعد از درآوردن این لیست بلند بالا، اکنون صادقانه به این پرسش پاسخ دهید که خود تا چه اندازه این ویژگی ها را رعایت می کنید؟ واقعیت این است که "اینکه خودمان چه کسی هستیم مشخص میکند دیگران را چطور میبینیم." یک مثال ساده می تواند فردی باشد که مایل است طرف مقابلش در معامله صداقت داشته باشد اما خود خیلی صادقانه پیش نمی رود. این فرد عمدتاً این ترس را دارد که طرف مقابلش نیز با ناراستی و به دور از صداقت عمل کند.
یکی دیگر از اصول پرکاربرد در روابط میان فردی اصل "چکش" است. اصل چکش به ما می گوید "هرگز برای کشتن مگسی که روی سر دیگران نشسته است از چکش استفاده نکنید." وقت آن رسیده که از خود بپرسید عکس العمل های من چقدر به مساله پیش آمده دامن زد؟ این خیلی خوب است که فرد نیت درستی در ذهن خود داشته باشد (مثل نیت کمک کردن به دیگران و دور کردن یک اتفاق ناخوشایند و پراندن مگس مزاحم) اما به نظر می رسد علاوه بر آن با دقت در استفاده از ابزار مناسب می توان نتیجه بهتری کسب نمود. (شاید به جای چکش می شود به یک برگه کاغذ هم اکتفا کرد.) البته زمانبندی درست در انجام کار به اندازه خود کار ارزشمند است. برای مثال هنر سخن گفتن فقط این نیست که حرف درستی بر زبان بیاورید، مکان و زمان مناسب بیان آن هم شرط است. خاموشی و سخن نگفتن گاهی ارزشش از سخن درست کمتر نیست!
اصل "تعویض جا": "به جای اینکه دیگران را سر جایشان بنشانیم، بهتر است خودمان را در جای آنها بگذاریم." بعضی از تعارض های جدی در میان افراد فقط به دلیل تفاوت در نوع نگاهشان به یک مساله واحد می باشد. برای درک بهتر این اصل یک بازی ساده با یکی از دوستان خود انجام دهید. روبروی یکدیگر بنشینید. شیئی را میان خود و دوستتان قرار دهید و هر یک از جهتی که شی را می بینید آن را توصیف کنید. تا چه اندازه با نظر دوستتان درباره شی مذکور موافق هستید؟ حالا جای خود را با یکدیگر تعویض کنید و ببینید که آیا دوستتان هم سعی بر توصیف درستی از شی داشته است یا خیر. تا به حال چقدر پیش آمده است که در یک مباحثه از دید دیگران به مساله نگاه کنید؟ زمانیکه به صحیح بودن دیدگاه دیگران پی بردید، آیا این قضیه را با آنها در میان گذاشتید؟ اعتراف به این قضیه سخت است؟ چه مسایلی آن را سخت تر می کند؟ انسان ها به طور طبیعی خود را از روی اهداف و نیات خود ارزیابی می کنند اما دیگران را بر طبق اعمال و رفتارشان مورد قضاوت قرار می دهند. شاید بهتر باشد قبل از اینکه سرسختانه از نظر خود دفاع کرده و اشتباه دیگران را به ایشان ثابت کنید جایگاه خود را ترک کرده و از جایگاه دیگری به منظره نگاه کنید.
اصل "یادگیری": "هر انسانی درس برای آموختن به ما دارد." همه ما ممکن است در مکان هایی دور از انتظار از افرادی دور از انتظار درس هایی یاد بگیریم. تنها مانع بین انسان و توانایی اش برای یادگیری و پیشرفت، یک نگرش نادرست است. افرادی که بیشترین ها را یاد می گیرند لزوماً وقتشان را با باهوشترین انسان ها نمی گذرانند بلکه نگرش پذیراتری دارند. علاوه بر آن به مردم ارزش می دهند. گاهی اوقات عواملی مثل ظاهر، موقعیت، درامد، نژاد، سن و سال، جنسیت و ... در مقاومت افراد نسبت به یادگیری از اشخاص مختلف نقش بازی می کنند.
همه صبوری را یک صفت پسندیده می دانند و آن را تحسین می کنند با این حال آن دسته از ما که بیشتر به آن نیاز داریم کمتر مایل به پرورش آن هستیم. ساختن هر چیزی در زندگی نیاز به صرف زمان دارد. ساختن رابطه و شکل گرفتن آن نیز مستثنی از این قاعده کلی نیست. اصل "صبوری" را در گوشه ذهن خود داشته باشید: "مسافرت با دیگران همیشه کندتر از تنها سفر کردن است." سفر دسته جمعی یک خبر خوب دارد و یک خبر نه چندان خوب. چندین روز را در کنار افرادی که دوستشان دارید خواهید گذراند. خاطراتی شکل می گیرند که مرور آنها نیز می تواند لذت بخش باشد. اما دیگر همه چیز فقط مطابق میل شما پیش نخواهد رفت. زمان هایی پیش خواهند آمد که علیرغم خستگی مجبور به حرکت باشید و یا بالعکس علیرغم نزدیکی مقصد بنا به نیاز دیگران متوقف خواهید شد. هنگام برقراری یک رابطه با دیگری، به خاطر بسپارید که وارد یک معامله کلی خواهید شد. بدین معنی که نمی توانید اتفاقات خوب را جدا کرده و بودن بدی ها را نپذیرید.