- تاریخ ایجاد در سه شنبه, 29 ارديبهشت 1394 21:50
- نوشته شده توسط امیر قنبری
پدیده خستگی به یک نوع ضعف جسمانی اشاره می کند که افراد گاهی ممکن است آن را با افسردگی اشتباه بگیرند. خستگی همراه با علائمی مثل کاهش انرژی، بی حوصلگی، کرخت بودن بدن، سنگینی بدن، بی حالی و از این دست حالات همراه است. البته که خستگی یا کاهش وزن یکی از علائم افسردگی است که به همراه نشانه هایی مثل غمگین بودن، ناامیدی، بی علاقگی و کاهش انگیزه بروز می کند. اما در پدیده خستگی ما با فرد بی علاقه یا لزوما غمگین روبرو نیستیم بلکه فرد علاقه دارد اما انرژی لازم را برای فعالیت ندارد. این پدیده در بین عموم افراد جامعه شایع است و از بین هر ده نفر شاید یکی یا دو نفر به این پدیده دچار باشند. در گذشته به خاطر دانش کمی که در این مورد وجود داشت به افراد توصیه می شد از داروها یا موادی مثل آمفتامین که انرژی فرد را تحریک می کنند استفاده کند تا از خستگی خلاص شود. مثلا به طور خاص خانم های خانه دار هدف تبلیغات این گونه داروها قرار می گرفتند تا بتوانند از کارهای سنگین منزل و خستگی ناشی از آن رها شوند. یا به نوعی در کتاب های پزشکی به افراد توصیه می شد که اگر می خواهید بهتر درس بخوانید یا بهتر ورزش کنید بهتر است کمی از این داروهای محرک استفاده کنید. سال های طلایی استفاده از این گونه مواد به سال های 1930، 1940 و 1950 برمی گردد. در ابتدا تصور بر این بود که این داروها در رفع خستگی بسیار موثرند و مشاهده می شد افرادی که مثلا آمفتامین مصرف می کنند تا بعد از سه یا چهار ماه حتی گزارش یا شکایتی از خستگی ندارند. اما با افزایش تجربه ها و گذشت زمان متوجه خطای بزرگی شدند مبنی بر اینکه این افراد بعد از 6 ماه نه تنها از خستگی شدید دوباره شکایت می کنند بلکه انرژی آنها نسبت قبل از استفاده از این داروها نیز افت بسیار شدیدی پیدا کرده است. بر همین اساس از 30 سال پیش مصرف داروهای آمفتامین برای رفع خستگی ممنوع اعلام شد. به دنبال آن نیز به جامعه اعلام شد که برای رفع خستگی بهتر است به دنبال راهکارهای غیردارویی باشند. امروزه سوال این است که خط قرمز استفاده از این گونه داروهایی که انرژی بخش هستند کجاست؟ چه ترکیبات حاوی کافئین یا آمفتامین ضد خستگی هستند اما اشکال این است که بعد از مدتی فرد به آنها دچار اعتیاد می شود و بعد از قطع مصرف آنها خستگی مضاعف و شدیدتری به سراغ آنها می آید. در بیماران مصرف کننده شیشه نیز مشکل همین است. جامعه پزشکی در حال حاضر نسبت به استفاده صحیح از کافئین مشکلی ندارد اما دیگر با مصرف این گونه داروها سازگار نیست. افرادی که با پدیده خستگی دست به گریبان هستند یا خودشان دست به این تجربه می زنند یا به غلط توسط دوستان شان راهنمایی می شوند. مثلا ممکن است با این پیشنهاد روبرو شوند که برای رفع خستگی میتوان از داوریی به نام ریتالین استفاده نمود. به همین دلیل ممکن است دانش آموزان یا دانشجویان با پیشنهاد مصرف این داروها مواجه بشوند. شیوع خستگی فراگیر است و ارتباطی با مشاغل ندارد. از دانشجویان و دانش آموزان تا زنان خانه دار و سایر مشاغل می توانند با این مشکل مواجه بشوند. مصرف مواد بدترین راهکاری است که افراد می توانند برای رفع خستگی به کار بگیرند. به طور عمده چند برخورد نادرست با خستگی وجود دارد که عمده ترین آنها یکی این است که خستگی را یک بیماری جسمی بدانیم و مداوما به دنبال آزمایش های متعدد جسمی برویم که درمان های متعددی را بطلبیم. این مسئله ما را وارد نقش بیماری که به دنبال درمان است می کند. پس بهتر است از این نقش بیرون بیاییم. افرادی که سبک زندگی آشفته گونه دارند یعنی خواب، تغذیه و تفریح منظمی ندارند نیز با این پدیده مواجه ی شوند که یکهو کم می آورند. این سبک زندگی برخورد نادرستی با خستگی دارد. افرادی که افراط و تفریط دارند یعنی خیلی شدید کار و فعالیت می کنند نیز تعادلی در این زیمنه ندارند. چد روز را حسابی کار می کنند و ناگهان تخلیه انرژی می شوند. دست به فعالیت های شدید جسمانی می زنند و هر چقدر که انرژ دارند را خرج می کنند اما با یک خلاء شدید جسمی مواجه می شوند. این امر سیستم ایمنی افراد را مختل نموده و فرد در معرض بیماری های متعدد قرار می گیرد. معمولا تمام افراد بعد از یک استرس شدید جسمی یا روانی دچار خستگی شدید می شوند. این پدیده را خستگی آدرنال می گویند. چرا که خستگی مستقیما با هورمون های بدن ارتباط دارد. وقتی از آستانه خستگی رد می شویم بهتر است دست از کار بکشیم. مثل ماشینی که داغ کرده آن را متوقف می کنیم تا سرد بشود. افرادی هستند که می پذیرند خستگی آنها طبیعی است و ناشی از کار و فعالیت آنهاست. در مقایسه با افرادی که خستگی مزمن دارند و مداوما دنبال پیدا کردن یک نوع آسیب جسمی در بدن خود هستند این افراد مشکلات کمتری با خستگی خود دارند. اصطلاحا این افراد سبک نرمال ساز دارند و خستگی خود را نرمال می دانند. یعنی افراد خستگی خود را می پذیرند. بسیاری از افرادی که ورزش بی رویه برای رفع خستگی می کنند باز هم این مشکل را شدیدتر می کنند. ورزش حساب شده می تواند به مرور ظرفیت مغز را افزایش دهد و خستگی روانی یا جسمی را کاهش می دهد. علم پدیده خستگی را مورد غفلت قرار داده و آن را به بیماری های دیگر مربوط دانسته. به همین خاطر هنوز در دنیا منابع خاصی برای مطالعه وجود ندارد. اما دوباره مورد توجه قرار گرفته است.